معنی از خط های باستانی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

باستانی

باستانی. (ص نسبی) قدیم. کهن. عتیق. دیرینه. قدیمی:
بکوه اندرون مانده ای دیر گاهی
بسنگ اندرون بوده ای باستانی.
فرخی.
بدان خانه ٔ باستانی شدم
به هنجار چون آزمایشگری.
منوچهری.
بر آن وزن این شعر گفتم که گفته ست
ابوالشیص اعرابی باستانی.
منوچهری.
دلجویی کن که نیکوان را
دلجویی رسم باستانی است.
خاقانی.
|| معمر. سالخورده.


خط

خط. [خ َطط / خ ِطط] (اِخ) نام موضعی است ببحرین که نیزه های خوب بدانجا منسوب است. (یادداشت بخط مؤلف): و بر اردشیر که دارالملک کرمانست او بنا کرد و اهواز و خوزستان و شهریست خره نام از موصل و شهری ببحرین که آنرا خط خوانند و نیزه ٔ خطی از آنجا خیزد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی) و جزایر از ایشان بستد و به جزیره ٔ خط بیرون آمد کی نیزه های خطی از آنجا آرند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی). || بستنگاه کشتی است ببحرین. رماح خطیه منسوب است به آن بدان جهت که در آنجا آنرا می فروشند نه آنکه منبت نیزه هاست. (منتهی الارب).
- رماح خطیه، نیزه های منسوب به خط که از نیزه های بسیار خوب بوده است. رجوع به «خط» در این لغت نامه شود.
- نیزه ٔ خطی، نیزه منسوب به خط. رمح خطی.

خط. [خ ُطط] (اِخ) نام جای پرنخلستان است در بحرین و آنرا خط عبدالقیس نیز می گویند. (معجم البلدان).

خط. [خ ُطط] (اِخ) موضع حیی. (ناظم الاطباء).

فارسی به عربی

خط

اخدود، خط، خط الید، ید

فرهنگ فارسی هوشیار

باستانی

(صفت) قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا ء عتیقه.

گویش مازندرانی

خط خط بازی

خط خط بازی


خط

جاده، خط، اتصال دو نقطه

فرهنگ عمید

خط

مجموع نشانه‌هایی که کلمات یک زبان با آن نوشته می‌شود،
دست‌خط،
خوشنویسی: کلاس خط،
شیوه‌ای که با آن الفبای یک زبان نوشته می‌شود: خط نستعلیق،
[مجاز] نوشته،
[مجاز] سند،
سطر،
[مجاز] مسیر حرکت پیوستۀ یک وسیلۀ نقلیه: خط تهران ـ مشهد،
اثر قلم بر روی کاغذ یا چیز دیگر،
راه راست و طولانی،
۱۱. فاصلۀ میان دو نقطه،
۱۲. آنچه دو نقطه را به هم وصل کند،
۱۳. [قدیمی، مجاز] حُکم، فرمان،
* خط حامل: (موسیقی) = حامل
* خط سبز: [قدیمی، مجاز] موی لب که تازه بر پشت لب جوانی روییده باشد: ای نقطهٴ سیاهی بالای خط سبزت / خوش‌دانه‌ای ولیکن بس بر کنار دامی (سعدی۲: ۵۸۸)،
* خط کوفی: نوعی خط عربی که در بیشتر حروف خط افقی و عمودی کشیده می‌شود و برای نوشتن کتیبه‌ها در ساختمان‌های مذهبی به کار می‌رفت،
* خط ‌مستقیم (راست): (ریاضی) کوتاه‌ترین خطی که دو نقطه را به یکدیگر متصل می‌کند،
* ‌خط خمیده (منحنی): (ریاضی) خطی که نه مستقیم باشد نه منکسر،
* خط شکسته (‌منکسر): (ریاضی) خطی غیرمستقیم و مرکّب از چند قطعه خط مستقیم که در پیچ و خم‌های آن زاویه‌هایی تشکیل می‌شود،
* خط ‌میخی: نوعی خط قدیمی با علایمی به شکل میخ که در کتیبه‌های هخامنشی به کار رفته است،

عربی به فارسی

خط

حوض غسل تعمید , ظرف مخصوص نگه داری اب مقدس , چشمه , ذوب , خط , سطر , ردیف , رشته

معادل ابجد

از خط های باستانی

1157

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری